دیروز یه نفر (یه آقایی ) با موبایل خاله زینب به مامانم زنگ زد که من این موبایل پیدا کردم و آخرین شماره ,شماره ی شما بوده مامانم هم سریع زنگ زد به خاله زینب و بهش گفت موبایلت کجاست . خاله زینب گفت تو ماشین مامان گفت به خاله که موبایلت افتاده و یه آقایی پیداش کرده و برو سریع بگیرش خاله زینب اینا هم با یه جعبه شیرینی رفتند و موبایلشونو گرفتن خدا خیرش بده آقاه رو کارگر ساختمان بود و شمالی این دور و زمونه از این آدما کم پیدا می شه به قول مامانم خاله زینب شب عیدی خدا خواست که ناراحت نباشی و همیشه بخندی . ...