بهاربهار، تا این لحظه: 20 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

خاطرات بهار

بدون عنوان

1390/4/23 19:40
نویسنده : بهار
358 بازدید
اشتراک گذاری

امروز رفتم خونه مامان جون اینا که با دختر عمه هام بازی کنم .

دیروز هم رفتیم خونه ی دختر دایی مامان ولی همبازی نداشتم اذیت نشدم چون زیاد نموندیم تلویزیون هم نداشتن و من نتونستم سریال رودخانه ی ماه رو ببینم خیلی سریال قشنگیه و من هر روز نگاش می کنم کلا تابستونمو با تلویزیون دیدن گذروندم .

چند روز پیش مامانم برام یه لباس قشنگ دوخت و من تا زود  پوشیدمش.

بهار

فردا ممکنه بریم دزفول و بریم علی کله ( علی کله همون آب رودخانه ی دزه که نمی دونم چرا دزفولی ها بهش می گن علی کله ولی هر چی که اسمشه خیلی جای قشنگیه و ما اونجا می ریم شنا می کنیم همه اونجا توی آبن از کوچیک تا بزرگ یه جاهایی رو هم کنار آب کرایه می کنن مثل غار که بهشون می گن کت اگه اونجا نباشه آفتابش خیلی داغه و نمی شه کنار آب موند معمولا بعد از آب بازی و شنا می ریم تو کت لباسامونو عوض می کنیم و ناهار می خوریم.)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان نازنین زهرا
24 تیر 90 16:36
سلام منم دلم میخواد باهاتون بیام علی کله منم دلم شنا میخواد من هروقت اومدم دزفول نشد برم کت آخه همش مال شرکتها شده و نشد دیگه جای ما رو هم خالی کنید راستی برید فلکه یعقوب لیث یه بستنی قیفی خوشمزه هم بخورید که واقعا محشره