ماجرای مسافرت قسمت دوم
سلام حالتون خوبه قسمت اول ماجرای مسافرت رو خوندید اگه خوندید الان بقیه شم بخونید .
بعد از تفریح و خوش گذرونی توی صحنه به بیستون رفتیمو بازدید ما از اونجا تا 6 بعد از ظهر ادامه داشت
بعد از بیستون به شهر کرمانشاه رفتیم و طبق معمول به سمت خانه ی معلم رفتیم و راحت در هتل مستقر شدیم.
یکم استراحت کردیم و طرفای ساعت 8 مامان و مامان جون می خواستن برن بازار ولی بابا جون خسته بود و با ما نیومد .
رفتیم بازارو تا ساعت 10 بازار بودیم بعد شام خریدیمو رفتیم هتل .
بعد از خوردن شام و دیدن سریالها خوابیدیم.
پنجشنبه 90/4/9
صبحانه رفتیم پایین و در رستوران هتل خوردیم.
قرار بود که امروز به طاق بستان برویم . پس به سمت طاق بستان حرکت کردیم.
سه سال پیش که اونجا بودیم آب دریاچه ش خشک بود ولی امسال پر از آب بود.
بازدید ما از طاق بستان تا ساعت 10 طول کشید.
بهار کوچولو در طاق بستان تابستان 87
بعد از طاق بستان به بازار سنتی و سر پوشیده ی کرمانشاه رفتیم اونجا من یه کلاه محلی خریدم.
بعد از مقداری خرید خوراکی مثل کاک و نون برنجی و ..... و مقداری خرید لباس ظهر شده بود و برای صرف نهار به همان طاق بستان برگشتیم بعد از خوردن ناهار که یکم برامون گرون تموم شد ( چون مامان جون غذاها بهش نساخت و مریض شد ولی خدا رو شکر شب بابا و بابا جون بردنش بیمارستان و زود خوب شد) به هتل برگشتیم و عصری با بابا و باباجون و مامان و باران به پارک شهر بازی رفتیم بعد از کلی بازی به سمت هتل رفتیم من سریالها رو ندیدم چون از خستگی خوابم برد .
عصرا هر موقع وقت داشتیم می اومدیم پایین توی پارک هتل بازی می کردیم.
بهار در چهار سال و نیمگی روی همون تاب فقط اختلافش اینه که جدیدا تابها رو رنگ زدن
جمعه 90/4/10
ساعت 6 صبح بیدارشدیم و دندون من که خیلی لق بود افتاد و از دستش راحت شدم .
وسایلمونو جمع کردیم ساعت هفت صبح رفتیم پایین صبحانه خوردیم و ساعت 8 راه افتادیم طرف اهواز از راه نور آباد به خرم آباد از خرم آباد از جاده ی جدید به سمت اهواز . توی راه فقط یه بار برای بنزین زدن ایستادیم و یه بار هم توی اندیمشک بابا برامون بستنی خرید ساعت 2:30 رسیدیم اهواز.