ماجرای مسافرت قسمت اول
سلام ما برگشتیم بعد از یک سفر 4 روزه به نهاوند و کرمانشاه جای همتون خالی بود خیلی خوش گذشت .
یکشنبه 90/4/5
خیلی کار داشتم باید وسایلمو برای مسافرت جمع می کردم .حموم می رفتم و......
وقتی همه ی کارامو انجام دادم لباسای تو راهمو پوشیدم و خوابیدم.
دوشنبه 90/4/6
ساعت 5:45 صبح مامان از خواب بیدارم کرد بلند شدم و مسواک زدم و موهامو شونه کردم دیگه کاری نداشتم و آماده ی مسافرت بودم وقتی مامان و بابا وسایلو گذاشتن تو ماشین بارانو که لباسای تو راهش تنش بود و بغل کرد و رفتیم دنبال مامان جون اینا .
ساعت 6:15 در خونه ی مامان جون اینا بودیم اونا هم وسایلشونو گذاشتن تو ماشین و ساعت 6:30 به سمت نهاوند راه افتادیم .
توی راه یکی دو بار حالم بهم خورد آخه من بد ماشینم از راه طولانی هم بدم میاد و حسابی حوصله م سر میره .
ساعت 8:30 رسیدیم اندیمشک و صبحانه رو اونجا خوردیم.
بعد راه افتادیم طرف نهاوند
نرسیده به نهاوند یه سراب قشنگی هست به نام گاماسیاب ناهار رو اونجا بودیم تا ساعت 6 بعداز ظهر .
بعداز ظهر به سمت شهر نهاوند حرکت کردیم تا جایی رو برای این چند شب پیدا کنیم .
چون مامالنم معلمه رفتیم تا خانه ی معلم رو پیدا کنیم که زود هم پیدا کردیمو ساعت 7 تو اتاقمون بودیم .
شب همه با هم رفتیم بازار نهاوند.
سه شنبه 90/4/7
صبح زود بعد از اینکه صبحانه مون رو خوردیم از هتل زدیم بیرون و قرار بود که بریم سراب گیان سر راه بابا برای ناهار خرید کرد و ساعت 10 صبح سراب گیان بودیم
دفعه ی قبل که رفته بودیم خیلی بهتر بود چون این دفعه در اثر ساخت و سازهایی که در حال انجام بود آبش گل شده بود . ولی خیلی خوش گذشت .
بابام منو برد بالای درخت خیلی ترسیدم یکمم گریه کردم معلومه؟
بعد از ظهر برگشتیم هتل و دیگه بیرون نرفتیم می خواستیم کارامونو انجام بدیم استراحت کنیم که فردا صبحش بریم به سمت کرمانشاه.
چهارشنبه 90/4/8
چهار شنبه ساعت 9 صبح راه افتادیم طرف صحنه یک شهر بسیار سر سبز که دارای سرابی بسیار زیباست از شهرهای استان کرمانشاه است.
ساعت 10:30 رسیدیم ما یک بار اونجا رفته بودیم و برامون تازگی نداشت ولی مامان جون اینا خیلی خوششون اومد.
بقیه ی خاطره بمونه برای فردا دیگه خسته شدم.