بهاربهار، تا این لحظه: 20 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

خاطرات بهار

یازدهم و دوازدهم خرداد و پایان مراقبتهای مامان

1390/3/12 15:03
نویسنده : بهار
359 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز که یازدهم خرداد بود من و باران از صبح تا ظهر خونه مامان جون بودیم

باران دیگه ایندفه گریه نکرد ولی تو بغل مامان که بود خیلی ناراحت بود و

می دونست که مامان می خواد بزارمونو بره.

ظهر مامان با بابا اومد دنبالمون و اومدیم خونه.

دیگه بابام ظهرا میاد خونه هوا که گرم میشه ظهر کارشون تعطیله و ما ناهار 

رو با هم می خوریم (خیلی خوبه)

دوباره بابا عصری رفت سر کار یکم بازی کردیم و برنامه کودک نگاه کردیم

بعد بابا که اومد خونه , ما رو برد بیرون چند تا اسباب بازی فروشی رو گشتیم ,

ولی اسباب بازی رو که می خواستم پیدا نکردم تو انتخاب اسباب بازی به حرف

مامان و بابام گوش می دم.

برگشتن به خونه بابا برامون بستنی گرفت و خوردیم .

وقتی رسیدیم خونه یکم از سریال ساختمان پزشکان رو داده بود


امروز دوازدهم خرداد است.

دوباره رفتیم خونه مامان جون ولی ایندفه خدا رو شکر صبح خوابیدیم ساعت

ده رفتیم مامانم هم زود اومد دنبالمون و اومدیم خونه.

الآن هم می خوام تکرار ساختمان پزشکان رو ببینم.راستی این دو روزه باران

تبداره ولی بی حال نیست شاید می خواد دندون در بیاره.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)