بهاربهار، تا این لحظه: 20 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

خاطرات بهار

باران فضوله

1390/5/20 17:02
نویسنده : بهار
608 بازدید
اشتراک گذاری

چند روز پیش از دست باران خانم تمام اسباب بازی هامو جمع کردیم و برداشتیم به جز چند تا عروسک و خونه سازی و بازی فکری

آخه همیشه اتاقمو به هم می ریزه بیشتر اسباب بازی یامو خراب کرده و شکونده منم برای اینکه اتاقم مرتب باشه و اسباب بازی یام خراب نشن برشون داشتم یکم بزرگتر بشه میارمشون همشون برا خودش

دو سه روز پیش رفتم تو استخرم بازی کنم مامانم کم عمقش کرده بود که باران هم بتونه بازی کنه ولی انقد اذیتم کرد که از دستش کلافه شدم همش آب می پاشید تو صورتمو می نشست تو کمرمو و نیشگونم می گرفت یکی دو بار هم گازم گرفت دیگه خسته شدم و مامانمو صدا کردم که بیاد ببرش بیرون

خوب دیگه بچه س چیکار می شه کرد

بهار

 

باران

 

این روزا کمتر درس خوندم . کتاب شهید ابراهیمی رو که مامانم برام گرفته بود تمومش کردم بابام خیلی تعجب کرد و گفت خیلی زود تمومش کردی و به مامانم گفت که انقد دخترمو اذیت نکن ولی مامانم میگه زیاد نیست چون دوره ی اول دبستانه درس جدید که نبوده فارسی هم 6 درس خوندم.

یکشنبه ی گذشته شهرزاد و دلارام رفتن کرج ولی شادی باشون نرفت و قراره تا آخر ماه رمضان بمونه

دیشب هم با مامان جون اینا اومده بود خونمون و می خواست انتخاب رشته کنه .

از عکسایی که اسفند 89 تو آتلیه گرفته بودم یکیشونو شادی شهرزاد انتخاب کردن و مامانم براشون ظاهر کرد.

بهار

بهار

موقع رفتن طبق معمول باران رو سوار کردن و یه دور دادن  تا باران خانم رضایت بده بیاد خونه.

   باران جون این چیزایی که در موردت نوشتم گله و شکایت نیست خاطره اس خیلی دوست دارم از همه ی دنیا بیشتر.    

بهار و باران                    

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان نازنین زهرا
20 مرداد 90 16:07
دوباره سلام من میدونم چی میگی خاله جون وقتی منم سن شما بودم دو تا خواهر کوچکتر از خودم داشتم که همش فضولی میکردن ولی این دوران اینقدر زود میگذره که نگو قدر با هم بودنها و بازی کردن ها رو بدونید راستی ماشالله به تو که اینقدر زرنگی و اهل مطالعه موفق باشی انشالله


مرسی من بارانو خیلی دوست دارم
بهارک
20 مرداد 90 16:36
سلام..طراحی عکس وقالب وبلاگ..خوشحال میشم سر بزنید..



می خواستم بهتون سر بزنم ولی آدرس وبتون انگار اشتباهه
آروین عسل
20 مرداد 90 17:19
سلام بهار جون وبلاگ قشنگی داری خودتم خیلی نازی ممنون از اینکه به ما سر زدید


منم از شما ممنونم
مامان النا
22 مرداد 90 17:35
سلام بهارجان امروز وبلاگت توی وبلاگهای تصادفی بود خیلی جالب بود ،تودختر خوبی هستی ومواظب باران جان هستی ولی ارشیا حسابی النا رواذیت میکنه


سلام خاله پسرا فضولن کاریش نمی شه کرد
کیاراد تپلی
22 مرداد 90 18:59
وای چقدر تو خوب و مهربونی مواظب خودت باش


مرسی از لطفتون تپلوتونو از طرف من ببوسید
مامان شازده کوچولو
23 مرداد 90 1:18
سلام دختر گلم
ممنون که پیش ما اومدی
از آشنایی با شما خوشبختم


منم از شما ممنونم
مامان نيروانا
23 مرداد 90 8:23
سلام بهارجون، تو اولين ني ني تو وبلاگ هستي كه من ديدم خودش خاطراتش رو مينويسه و چه قشنگ هم مينويسه. عكساتم كه خيلي خوشكله. هزار ماشالا خاله. ايشالا نيرواناي منم يه روز بتونه خودش خاطراتش رو بنويسه. تو و خواهر كوچولوي نازت رو لينك كردم به وبلاگ نيروانا. به ما سر بزن عزيزم


سلام البته من با کمک مادم می نویسم هر جا خسته شدم فقط تعریف می کنم و مامانم می نویسه منم لینکتون می کنم
روژین
23 مرداد 90 15:26
سلام
بهار وبلاگ قشنگی داری
تونستی به من سر بزن
با اجازت من لینکت می کنم
اگه خواستی منو لینک کن
راستی منم یک خواهر کوچولو دارم که اونم در این سایت وبلاگ داره
اگه خواستی می تونی به اونم سر بزنی
نظر یادت نره
اگه خواستی به خواهرم سر بزنی همراه با نظرت برام بنویس که برات تلگراف بزنم
راستی بهار من 4 سال ازت بزرگ ترم یعنی 11سالمه[hr

حتما بهت سر می زنم

روژین
25 مرداد 90 9:12
سلام بهار امروز اومدم
که بهت آدرس خواهرمو بدم
www.roniya.niniweblog.com
اسم خواهرم رونیاست نظر یدت نره من شما رو تو وبلاگ رونیا لینک می کنمپ
اگه خواستی اونو لینک کن
دوستت دارم بهار دوست خوبم


باشه حتما