بهاربهار، تا این لحظه: 20 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

خاطرات بهار

جشن تولد

1390/3/1 14:32
نویسنده : بهار
448 بازدید
اشتراک گذاری

روز جمعه آماده شدم که بابام منو ببره تولد سارینا

 

                      

وقتی رسیدم خونشون دیدم بیشتر دوستام اومده بودن فقط سه

نفر نیومده بودن کوثر , مهدیه و مشکات خلاصه خیلی خونشون

شلوغ شده بود ما هم خیلی خوشحال بودیم که بعد از دو هفته

همدیگه رو دیدیم بعد از تولد می خواستم با بابام تماس بگیرم که

بیاد دنبالم ولی سارینا نذاشت گفت یکم با هم بازی کنیم بعد برو

خونتون من هم قبول کردم و رفتیم تو اتاقش با هم بازی کردیم.

بعد زنگ زدم به بابام با مامانم و باران اومدن دنبالم و رفتیم خونه ی

عمو مسعود اینا. اونجا هم خیلی خوش گذشت و کلی با نازنین

دختر عموم بازی کردم.بعد هم خسته و کوفته برگشتیم خونه.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان جون
1 خرداد 90 14:52
سلام بهار جونم
از چشمای خوشکلت معلومه که هم حسابی بهت خوش گذشته وهم حسابی شیطونی کردیا


سلام بله حسابی خوش گذشت جای شما خالی بود.