یک ماه گذشت
ماه گذشته یه همچنین روزی بود که مامانم بهم پیشنهاد داد که با
هم این وبلاگ رو باز کنیم تا بتونم خاطراتمو یه جایی بزارم که خیالم
راحت باشه هیچوقت گم نمی شه صفحه های دفترم هیچوقت تموم
نمی شه خیلی هم دوستای خوب خوب می تونم پیدا کنم .
همینجا من از تمام دوستای خوبم و مامانای عزیز که سراغم اومدن و
این دفترمو با حوصله ورق زدن و خوندن و نظرات خوبشونو واسم
گذاشتن ممنونم.
سعی می کنم که در نوشتن خاطراتم تنبلی نکنم و این دفترو حالا
حالاها داشته باشم تا وقتی که بتونم خودم تنها بدون کمک مامانم
بنویسم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی