کارنامه
امروز مامانم صبح زود منو از خواب بیدار کرد تا من و باران رو ببره خونه مامان جون اینا و خودش بره مدرسه برای مراقبت.ما هم که رفتیم خونه ی مامان جون خوابیدیم. مامانم ساعت ده صبح با مامان جون تماس گرفت . از خواب که بیدار شدم مامان جون گفت که مامانت زنگ زده و گفته که می خوام برم کارنامتو بگیرم و دیرتر میام دنبالتون .خیلی ناراحت شدم چون دلم می خواست با مامانم برم مدرسه خیلی دلم برای مدرسه و معلمم تنگ شده بود . خلاصه مامانم کارنامه مو گرفت و اومد دنبالمون . کارنامه م همش خیلی خوب بود و من از دیدنش خیلی خوشحال شدم تازه یه کارت هزار آفرین هم بش چسبنده بودن. مامان جون و بابا جون هم از دی...
نویسنده :
بهار
20:37